طاها جونطاها جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

طاها پرنس کوچولوی ما

تولد دو سالگی طاها جون

امسال هم مثل پارسال فقط خانواده درجه یک رو دعوت کردیم با این تفاوت که امسال پسر عمه ام که به تازگی ازدواج کرده بود هم اضافه کردیم و یه مهمون کوچولو هم اضافه شده بود یعنی سینا پسر عمه طاها که تا چند روز آینده هم تولد یک سالگیش میشه. طاها این روزا عاشق انگری برد شده بود به خاطر همون تصمیم گرفتیم کیک را به شکل انگریبرد سفارش بدیم       خوشحالی طاها از طرح کیکش       البته طاها امسال از نزدیک شدن به شمع می ترسید     سالاد الویه ها ساعت به دنیا اومدن طاها و عدد سالگرد تولدشون رو نشون میده     &...
10 آذر 1392

جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ

پارسال که طاها چند دندون بیشتر نداشت هنگام برداشت سیب به باغ دایی بابایی رفتیم، اونجا منظره بسیار زیبایی داشت و شم هنری مون گل کرد خواستیم زیر این درختهای زیبا یه عکس از طاها جون بگیریم که گل پسرمون بدون توجه به ژست و عکس نتونست از اون سیبهای لبنانی درخشان بگذره و خواست یه گازی از سیبهای آویزون بگیره! اون عکس زیبا رو تو جشنواره شرکت دادیم امیدواریم شمام ازش خوشتون بیاد و بهش رای بدین،  اگه دوس داشتين بهش رأي بدين لطفاً كد 324 رو به شماره ۲۰۰۰۸۰۸۰۲۰۰ پيامك كنين از همتون ممنونم دوستاي گلم     در ضمن اصل عکس و چند عکس دیگه   ...
1 مرداد 1392

طاها تو برنامه کودک

طاها جونم دیگه یک و نیم ساله شد، روزهایی که به سرعت برق و باد گذشت، مامانی هم به همین مناسبت تصمیم گرفت طاها رو به برنامه کودک شبکه سهند (تبریز) ببره، طاها تو این برنامه اونقد خودمونی بود که تعجب همه رو برانگیخت ، بیشتر از همه منو، که شک داشتم طاها تو برنامه وایسته و فک می کردم گریه می کنه، اما ناز من حتی توپ های صحنه را بهم پرت می کرد و می گفت: مامانی بازی کنیم. خلاصه که خیلی بهش خوش گذشت و قول دادم بازم ببرمش برنامه اینم از عکسهای طاها تو برنامه البته شرمنده کیفیتش پایینه چون از روی فیلم ذخیره کردم طاها جونم تو بغل مجری برنامه که پتش هم با خودش برده و از دستش زمین نمی زاره   اینجا که همه بچه ها دا...
11 آذر 1392

اولین سفر زیارتی طاها

اردیبهشت ماه امسال ثامن الحجج طلبید راهی مشهد مقدس شدیم، امسال اولین سالی بود که طاها هم پابوس امام هشتم خود می شد و من چقدر خوشحال بودم، البته وقتی طاهای دو ماهه تو دل مامانی بود سفر مشهد را دوتایی تجربه کرده بودیم که با اون وضع از نزدیک زیارت هم کردیم و امسال تو بغل بابایی دستای کوچیکت ضریح امام هشتم رو لمس کرد. طاها جونوم 2 روز اول خیلی پسر خوبی بود اما بعدش بهانه گیری و غذانخوردنت بدجوری مامانو اذیت کرد البته همه سختی هات برام نوشه...       طاها جونم هنگام آماده شدن برا رفتن به راه آهن با چه لباس تمیزی   طاها تو خواب ناز در قطار   به به طاها تو حیاط حرم، اله...
27 آبان 1392

طاهای باغچه کار

طاها این روزا چه کارایی که نمی کنه، مثلا بابا بزرگ که بعد عید می خواست یه سروسامانی به باغچه خونه شون بده، طاها زودتر از همه آماده شده و با کفش مهمونی د برو تو باغچه...        احساس موفقیت بچه ام از کاشت چوباشو می بینیین دیگه البته با خستگی   ...
29 خرداد 1392